توضیح مختصر: در این درس پیرامون ارتباط یادگیری زبان با هویت هر فرد پرداخته شده است.
زمان مطالعه: 11 دقیقه
سطح: خیلی سخت
43هویت و زبان
زبانها بر خلاف هر موضوع دیگری که در یک کلاس درس تدریس می شوند، شامل فراگیری مهارت ها و الگوهای رفتاری است که شاخصه جامعه دیگر است.
با اولین برخوردتان با یک زبان خارجی، شما آمدید با یک شخص دیگر از زبان و فرهنگ دیگر ارتباط برقرار کنید. اما در حقیقت آن دیگری به آن اندازه ای که شما فکر میکنید خارجی نیست. با گذشت زمان، زبان و فرهنگ جدید برایتان ، عادی می شود و تبدیل به بخشی از(هویت) شما خواهد شد. هنگامی که شما این حقیقت را بپذیرید که می توانید تغییر دهید، تبدیل به یک زبان شناس خواهید شد. شما می توانید مهارتها و الگوهای رفتاری مشخصی از فرهنگ دیگر را بدست آورید. من این کار را چندین بار انجام داده ام و دیده ام که دیگران بدون داشتن تجربه قبلی از یادگیری زبان، همین کار را انجام می دهند.
در کتاب عالی او، جان بوستر درباره اسطوره های شجره نامه ای از مردم اروپا می نویسد: هیچ ملتی بدون داستان یا داستان های بدون منبع، وجود ندارد. این اسطوره ها بر مبنای منطق محرومیت و ممنوعیت و زیر ساخت متفاوتی بر مبنای تجلیل خودمان و نفی دیگران است. موضوعات تکراری مانند بومی بودن، انتخاب الهی، طهارت خون و زبان، بر جنبه های مختلف یک روایت رایج اشاره دارد..
زبان شناس می داند که تفاوت های بین افراد، که در چنین سنت هایی ارتقا یافتند، نه بر اساس زیست شناسی یا شرایط بیولوژیکی، بلکه بر پایه آموزش پدیدار می شود. زبان شناس این اختلافات را می بیند اما همچنین شباهت را نیز در نظر دارد. زبانشناسی قادر است به عنوان یه فرد رشد کند و عناصر یک فرهنگ جدید را به عنوان بخشی از هویت وسیع انسانی خود بپذیرد. چارلز پاسکووا، وزیر سابق فرانسوی مهاجران در فرانسه، یک بار گفت: زمانی که یک مهاجر به فرانسه می رسد، نیاکانش به فرانسوی( مردمان سلتیک کهن) تبدیل می شوند، کسانی که در زمان امپراتوری روم در فرانسه زندگی می کردند.طنین صدای جملات پاسکوا با این حقیقت کاهش نیافت بلکه مانند مهاجرین جدید، دارای اجدادی بود که فرانسوی نبودند.پاسکوا فرانسوی است حداقا به عنوان نمادین، نیاکان او فرانسوی بودند. این بخشی از احساس تعلق به گروه است.
به عنوان یک انسان با یک حس مشابه، من همه مردم باستان را به عنوان اجداد م در نظر می گیرم. من می توانم انتخاب کنم تا در هر یک از سنت ها و فرهنگ هایی که در اطرافم می بینم مشارکت کنم ،اگر بخواهم تلاش کنم تا آنها را یاد بگیرم. به عنوان نتیجه ای از آموختن زبان فرانسوی من قادر هستم تا در فرهنگ فرانسه سهم داشته باشم و به این زبان به عنوان بخشی از هویتم توجه داشته باشم. هنگامی که اقدام به مطالعه زبان چینی کردم، آن به عنوان بخشی از فرهنگ ناشناخته من تلقی شد تا میراث بشری خودم را جستجو کنم.در یادگیری زبانهای جدید، هرگز قصد ندارم فرهنگ های مختلف را با هم مقایسه کنم تا ببینم کدام “بهتر” هستند، بلکه قصدم به دست آوردن چیزی جدید و ارزشمند و گسترش آن به عنوان یک انسان است. به عنوان یک زبان شناس، مهم است که (به خود) اجازه دهید تا امنیت زبان و فرهنگ مادری خود را از دست بدهید (فراتر از محدوده زبان و فرهنگ مادری خود قدم بردارید )و هویت خود را گسترش دهید.
وقتی به زبان فرانسه صحبت می کنم، سعی می کنم فرانسوی باشم؛ وقتی به زبان چینی صحبت می کنم، سعی می کنم چینی باشم. وقتی که من ژاپنی صحبت می کنم، به گونه ای عمل می کنم ، گویی که من ژاپنی هستم. به طور عمده این نوعی تئاتر است و نه تغییر شخصیت. اما مردم متوجه می شوند که بیانات و حرکات صورتم تغییر می کنند وقتی که به زبان های مختلف صحبت میکنم.
تا زمانی که ما به یک زبان مسلط شویم، زمانیکه به آن صحبت می کنیم، باید خودمان را به میزان مشخصی از فعالیت، درگیر زبان کنیم. از آن لذت ببرید و به آن چیزی که نیستید، وانمود کنید. (در یادگیری زبان، نقش بازی کنید). شما باید برای مدتی به منظور جذب بهتر زبان جدیدی که در حال یادگیری آن هستید، ذهن خود را از فرهنگ نیاکانتان، خالی نگه دارید. شما هویت اصلیتان را از دست نمیدهید و این قطعا هدف یادگیری زبان نیست. اما شما توانایی درک ارزشها و شیوه تفکر دیگر فرهنگ ها را بدست می آورید.
من یک پروانه بودم، با رضایت درحال پروازم.
سپس من به عنوان Zhuangzi بیدار شدم.
و اکنون من نمیدانم که واقعا چه کسی هستم.
یک پروانه ای که در رویا می بیند Zhuangzi است.
یا Zhuangzi که در رویای پروانه بود.
روانشناسان ورزشی، ورزشکاران رقابتی را تشویق می کنند تا موفقیت های خود را تجسم کنند. پل کریا یکی از بازیکنان برتر در هاکی روی یخ در جهان است. پسر جوان من، مارک، در زمانی که پل کریا برای دانشگاه Maine بازی میکرد، در مقابل او برای دانشگاه Yale هاکی روی یخ انجام می داد. ظاهرا پل کریا یک ساعت قبل هر بازی می نشست و بازی خودش را در مقابل سایر بازیکنان تیم های دیگر تجسم میکرد. پل کریا از جمله بازیکن کوچک اندام است که در بازی قدرت و سرعت به بالاترین سطح در جهان رسیده است. من مطمئن هستم که این تکنیک به او کمک کرد. مثل پل کریا باشید: موفقیت خود را تجسم کنید! سعی کنید خود را به عنوان یک گوینده مسلط بومی زبان ببینید. تلفظ خودتان را همانند یک نیتیو زبان تصور کنید. و به زبان فکر کنید. توانایی منطقی بودن در سایر زبان ها در درون ما وجود دارد.
این (راه) برای پیشرفت شما وجود دارد. بدین گونه، یادگیری زبان یک فرآیند خود شکوفایی است. شما باید روح زبان جدید را قبول کنید، حتی اگر اوایل عجیب به نظر می رسد. اجازه بدهید (این ) نیرویی برای کشف توانایی هایی زبانی پنهان شما باشد. نیازی نیست تا به دلیل از دست دادن منطق یا ارزش های زبان مادریتان ترس داشته باشید. شما تنها با کسب زبان های اضافی و دیدگاه های جدید غنی می شوید. ما استعداد داریم تا فرهنگ های دیگر را برخلاف سابقه خودمان، جذب کنیم به همان اندازه که به صورت کافی برای انجام آن کنجکاویم. نمونه های بسیاری از افرادی وجود دارند که در فرهنگ دوم، هنرمندان برجسته ای بودند.. جوزف کنراد، یک لهستانی، عنصر برجسته ادبیات مدرن انگلیسی است. ساموئل بکت، یک ایرلندی، یکی از نمایشنامه های برجسته ادبیات مدرن فرانسه، «منتظر گودو» را نوشت. بسیاری از هنرمندان برجسته غیر اروپایی که موسیقی کلاسیک اروپایی را اجرا می کنند وجود دارد. بسیاری از غیر آسیایی ها خودشان را با موفقیت در هنرهای آسیایی یا ورزش های سنتی اختصاص می دهند. (مطرح می کنند.)
1. 36. نگرش زبان شناس. فقط ارتباط برقرار کن
2. 37 نگرش زبان شناس. مقاومت در برابر یادگیری زبان
3. 38 نگرش زبان شناس، غلبه بر مقاومت در برابر یادگیری زبان
4. 39 برقراری ارتباط، متناسب با سطحتان
8. 43 نگرش زبانشناس: هویت و زبان 👁
درس بعدی : 9. 44. نگرش یک زبان شناس: شباهت اساسی انسان ها